شهروندان با کلاس مجازی
تا همین چند سال پیش، داشتن تلفون آرزوی بزرگی برای خیلی از خانوادههای دارا بود و فانتزی خانوادههای نادارتر این بود که با تلفون خانه حاجی فلانی با پسرشان در بیرون از کشور گپ بزنند و یا گپ زده اند.
گاهی هم مسافری از هزاران کیلومتر آنسوتر نوار صوتی میآورد که پدر، پسر و یا یکی از اعضای خانواده آن را فرستاده بود، همه دور هم جمع میشدند و بارها و بارها میشنیدند و چه بسا گاهی درگیر جو و فضا میشدند و همان لحظه پاسخ هم میدادند.
آن دوران به سرعت نور گذشت و بر یک چشم برهم زدن دنیا مجازی، دنیای حقیقی را کوچکتر از دهکده ای ساخت که سالها نظریههای علمی آن سوژه خودبزرگ جلوه دادن در زمینه تحقیقات بود.
دنیای مجازی اینروزها که قسمت بزرگی از عشقها، خاطرهها، سیاست بازیها و خیانتها و . . . شده، در حقیقت ترکیبی از تمام فرهنگها، زبانها و رنگهای گوناگون نژادی را دور میزی نامرئی گردآورده که دست آوردی بی نهایت بزرگ است.
گاهی میبینیم، مردی در دورترین و کورترین نقطه کشور، هزاران کیلومتر آنسوتر دلباختهِی موهای بلوندِ لَخت زنی شده که فقط عکسی از او در پروفایل فیسبوک دیده و شب و روزهای زیادی را در بافت آن همه دوری و درد و ناصبوری به خودش پیچیده است! که سرانجام یا به عشق اش رسیده است، و یا آن عکس، آن همه دلبری و عشوه و بدن نمایی دروغ دل انگیزی بیشتر نبوده و پشت آن همه زیبایی دنیای مجازی، جوانی بیکار در چند خیابان آن طرفتر گوشی به دست نشسته و از سرکار گذاشتن دیگران لذت می برد.
بیرون از این هاگیر و واگیرهای وحشتناک و دلانگیز و عقدهگشاییها؛ نکته عجیبی که وجود دارد، اعتماد بارز در دنیای مجازی است، در این جزیره وحشتناکِ دوست داشتنی، انسانها خیلی غرق اعتماد میشوند، طوری که این اعتماد در دنیای حقیقی وجود ندارد!
اعتماد به همدیگر، اعتماد به فضایی که فکر میکنند باید هر آنچه دارند و ندارند را آنجا بنویسند و پخش کنند.
دنیایی مجازی با شگفتی بزرگی به نام تغییر نگرشهای سیاسی، مذهبی _ عقیدتی و نژادی در حال ساخت و ساز بافت جدیدی از فرهنگ و اجتماع شده است. تا همین چند سال پیش اگر عکس خصوصی و خانوادهگی زنی به بیرون از خانواده درز میکرد، سونامی هولناکی تمام خانواده و محل و شهر را در مینوردید و چه بسا خون و خونریزی میشد! ولی حالا خیلیها از همان خانوادهها با تفاوت سنی چند ساله، به شدت درگیر پخش لحظه به لحظه زندگیشان در جریان روز هستند و شب با دیدن لایکها و قلبها و لبخندها، کم و زیادی و خواب و بیداریشان را تنظیم میکنند.
در بدبینانه ترین حالت، حداقل یک عضو از اعضای خانواده نیمی از عمرش را در دنیای مجازی و گشت و گذار بدون کنترل در اینترنت میگذراند. این امر موجب میشود به راحتی تمام اطلاعات مورد نیاز و بدون نیاز در مورد زندگی خصوصی افراد را بدانیم!
در حقیقت همه به «شهروندان مجازی» تبدیل شده ایم، مثلن؛ ما میدانیم، فامیل فلان همسایهمان رفته سفر، دختر فلانی با پسر فلانی ازدواج کرده! فلانی با نامزدش قهر کرده و یا هدیه ای که به فلانی فرستاده اند، اصل است، یا نا اصل!
اما در کنار این نکات، نکته مثبت غیر قابل انکار، رشد سواد رسانهای افراد، در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی است. این روزها افرادی که در دنیای مجازی غرق هستند، به اطلاعات بیشتری که گاهی هم درست نیست، دسترسی دارند و در حقیقت تهپایه ذهنشان دانستنیهای پنهان و پیدا شبکههای اجتماعی است! هرچند گاهی به عنوان منابع معتبر از این اطلاعات نیز یاد آوری میکنند.
خوب با این وجود نباید حضور فعال و بی وقفهی افراد کم سواد، بی سواد و عقده ای را نیز نادیده گرفت. زیرا در همین ناراستایی برخی از شهروندان مجازی، جلوهگاه شهرت خوبی یافته اند، آنها هرچند روز یک بار از خودکشیشان میگویند، به زمین و زمان گیر میدهند و در نهایت میخواهند بگویند؛ من فیسبوک دارم، پس هستم. من لایک زیادی میگیرم، پس هستم! من فلانی را بلاک کردم پس هستم! من صفحه کیم کارداشیان با تیک آبی را دارم، پس هستم و . . .
دامنه این نگرشهای عقدهمندانه آمیخته به جنون شهرت منجر به جنگهای روانی با نوشتههای شده است که در نهایت، میگویند فلانی را بادباد کردم و فرار کرد.
در دنیای مجازی انسانهای هستند که به رستوران نمیروند و یا توان مالی رفتن به رستوان را ندارند، ولی لوکیشن/جایگاه میزنند، رستوان ایتالیایی و پیتزای مخصوص با سوس خردل!
مینویسند، از زنشان و یا شوهرشان طلاق گرفته اند، شوهرشان دست بزن دارد، زنشان سرش میجنبد، فلان رفیق شان دروغ میگوید و سبزیخوار نیست و . . .
در حقیقت همه ما بخشی از آنچه مطرح شد هستیم! ما برای سیاست مدارها ناسزا مینویسیم، ما نمایهها دخترانه را میبینیم و تعقیب و سالهای سال با آنها زندگی میکنیم!
برای کوتاه نگاری این نوشته پایانبندی را به چند پرسش می نویسم، واقعا ما فرهنگ بهره گیری از دنیای مجازی را داریم؟! آیا بستر فرهنگی زیستگاه ما از نگاه سواد و پذیریش تفاوتهای غیر سنتی آماده سهیم شدن و غرق شدن در این پهناور مجازی را داشته است؟! آیا دنیای مجازی زنگ خطری برای زندگی ماست؟ و ما به زودی شاهد فراموشی همزیستی اجتماعی و خانوادگی میشویم؟!