ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻫنر

تاریخ مهاجرت

در سراسرِ زندگی‌ام کتابی عمیق‌تر از «شاهزاده‌کوچولو» در باره تاریخِ مهاجرت نخوانده‌ام. این کتاب جمع‌بندی روشن از تمام روایت‌ها و قصه‌هایی است که در باره سرگردانیِ بشر گفته و نگاشته‌شده‌اند. که از سنگ‌نبشته‌های گیلگمش و عهد عتیق و «کمدی الاهی» دانته و قصه‌های عرفانی چون سلامان و آبسال و «قصه‌ الغربه الغربیه» تا «قرارداد اجتماعی» روس، «فاوست گوته» و «کاپیتال» مارکس، نقدهایِ مدرن مرز و خط‌کشی، بی‌عدالتی در توزیع سرمایه، نظمِ نوین جهانی، سیطره‌ی کمیت بر کیفیت و هم‌ارزی بلوغ و پول در شماره حساب، همه و همه در این کتاب هستند. هرآن‌چه را در کتاب‌های مهم خوانده‌ایم و فهمش برای ما دشوار بوده است، در این کتاب به عنوان یک موناد و تصویر مینمال می‌بینیم. گذشته از ابعاد پیچیده‌‌ و لایه‌های فراوان این کتاب، این کتاب معاصرترین روایت تاریخ مهاجرت است. به ما می‌آموزد که آدمی، به رغمِ ادعاهای بسیار، بی‌ریشه‌تر از گلِ سرخِ کوچک و تنهایی است که در دشت می‌روید و در خاک ریشه می‌دواند. این موجود بی‌ریشه را باد به هرکجا با خود می‌برد.

مهم‌تر از همه اینکه، این کتاب نسبتِ انسان آواره و دولت‌های مهاجرپذیر را به‌روشن‌ترین شکل ممکن صورت‌بندی می‌کند. ساختارِسیاسی مبتنی بر دولت‌ـ‌ملت، همان هواپیمای خراب‌شده‌ای که دربیابان سقوط کرده‌ است و موتورش دیگر کارنمی‌کند. گروه‌ها و احزابِ نژادگرا مارهای بوای هستند که تصور می‌کنند مهاجرین اهل زمین نیستند. موجوادات کوچولو و کوتاه‌اندامی هستند که از یک «سیاره‌ای» غریب و ناشناخته آمده‌آند. بنابراین، تنها وظیفه‌ی خود را نیش‌زدن و از پای‌درآوردنِ مهاجرین تعریف کرده‌اند. آن‌چه در حال حاضر به عنوان «همنواییِ اجتماعی» یا انتگریشن در جامعه میزبان تبلیغ می‌شود، چیزی جز همان «اهلی‌کردن» کتاب «شاهزاده‌کوچولو» نیست؛ مفهومی که «روباه» این کتاب آن را یگانه بنیاد روابط عاطفی پایدار دانسته و با شاخصِ «ایجاد علاقه» تعریف می‌کند. اگر قرار باشد کتابی به عنوان منبعِ اصلی تاریخِ مهاجرت معرفی شود، به‌نظر من آن کتاب شاهزاده‌کوچولو است. کتاب‌هایی زیادی هستند که باید صدها بار خوانده شوند ولی شاهزاده‌کوچولو کتابی است که باید آن را نفس کشید و تمام عمر خواند. انگار کتاب نیست، آینه‌ است. آینه‌ای که هرچه بیش‌تر در برابر آن بایستیم و دقیق‌تر خیره شویم، خودفهمیِ ما عمیق‌تر می‌شود و تصویر دنیای معاصر را روشن‌تر و عینی‌تر می‌بینم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا