معضلات و مشکلات زنان و نقش شان در ادبیات افغانستان
بیا تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است!
#سهراب_سپهری
زنان افغانستان دهان بسته هایی دل پُری اند در وعده هایی غذایی شان داشتن غم و غصه نیز شامل گشته است یا بهتر بگویم با این غصه ها و عقده هایی که دارند دیگر عادت کردند، اینجا زنان نگاه های شان را از زندگی آفتابی و درخشان برکنده اند و اکثریت شان در اتاق هایی سرد و تاریک مرد هایی شان زندگی میکنند، در واقع نفس میکشند اینکه زندگی میکنند یا نه خدا میداند. در کشور من بروی دختران برچسب تاریخ انتها زده میشود و تا اینکه سن شان از ۲۵_۳۰
بالا رفت، دیگر باغچه یی زندگی شان پژمرده وخزان میشوند و شوهران شان اکثریت بزرگ سالان می گردد.
با این همه در ۱۰ سال اخیر عده یی از این قشر مقاومت و ایستاده گی را آموختند و در برابر هم جنسان شان دیوار دفاعی ساختند، که باعث شده است هیولایی بنام (خشونت) از تعقیب زنان دست بردارد و جایش را به کاهش و تقلیل واگذارد.
هر چند با یکی دو گل بهار نمی شود با آن هم با این کار های شان روزنه یی امید را بروی زنان و دختران این سرزمین گشودند، در کنار فعالیت هایی زنان در بخش هایی گوناگون چون سیاست و تجارت و خودکفا ساختن خود شان در زمینه مالی امید هایی مرده کم کم دوباره به نفس کشیدن آغاز کردند و در بخش هنر و ادبیات هم پیشرفت هایی قابل ملاحظه یی را داشتند که کارکرد هایی شان مورد بحث و غور است.
اگر چه ادبیات در میان زنان این مرز و بوم پیشینه یی طولانی دارند اما پس از دهه چهل زنان این سرزمین به گونه جدی تری به ادبیات پرداختند و زنان چون سپوژمی زریاب، مریم محبوب، حمیرا قادری، پروین پژواک
در عرصه ادبیات داستانی و کسانی مثل خالده فروغ، نادیه انجمن، لیلا صراحت, امثال اینان در بخش شعر هنرنمایی کردند و ته مانده یی شمع ادبیات زنان را در افغانستان دوباره جاندار ساختند و افروختند.
بنا به مقاله یی که حسین محمدی در سیر داستانی ادبیات زنان نبشته است “ماگه رحمانی” از نخستین معاصران بوده که در افغانستان داستان نوشته و بعد ها سپوژمی زریاب آن را به اوج رساند و در بخش شعر نادیا انجمن با کار های اندک اما گهربارش کمر شعر زنان را افغانستان از شکستن نجات داد، با وجود این همه تااکنون زنان در راه هنر با نشیبی ها و فراز هایی مواجه هستند برای بعضی های شان گذشتن از این نشیبی ها دشوار بوده دوباره از مسیر خود برمیگردند به گونه یی نمونه در سال هایی پسین صد ها جلد مجموعه اشعار و داستان هایی از قلم بدستان سراتاسر کشور به چاپ و نشر میرسند که به نظر به ارقام از ۱۰ کتاب ۲ کتاب آن مربوط به نویسنده یی زن میباشد و صاحبان مابقی آن آقایان اند؛ شماری از بانوان عدم چاپ آثارو آفرینش هایی هنری و علمی زنان در کشور را ناشی از عامل هایی می دانند که میتوان آن ها را در بی باوری و عدم اعتماد زنان به آثار خویش، ناتوانی مالی و نبود مرکز یا مراکز و نهاد هایی حمایت کننده مالی جهت چاپ تولیدات فکری آنان خلاصه کرد.
نویسنده گان در افغانستان در مجموع با مشکلات چون بیان کردن احساسات درون شان به گونه یی شعر یا داستان یا هم پژوهش های علمی شان و چاپ آثار خویش روبروهستند اما مشکلات بانوان به دلایلی که برشمرده شد بیشتر از مردان است و دست کم در آینده نزدیک نمیتوان راهی را یافت که بتوان براین چالش غلبه کرد و شاهد چاپ نوشته ها و آثار قلمی نویسندگان زن در کشور بود. در این صورت میتوان گفت زنان هم چنان که خود در گذشته تاریخی در حصار خانه ها در زندان ها بودند آثار انان نیز وضعیت بهتر از خودشان را نخواهد داشت و همچنان دل نوشته و آثار نوشتاری دیگر زنان از میان رایانه های شان بیرون نیامده و به شکل کتاب در اختیار مخاطبان آنان قرار نخواهد گرفت.
نویسنده: شیما دریا